بر اساس باور سازندگان و پردازندگان، تکنولوژی وقتی به تکامل میرسد که نامرئی شود. و در این بین ما همیشه از خود میپرسیم: تکنولوژی چگونه به فضاهای شخصی و عمومی راه پیدا کرد؟ پرونده اینترنت نامرئی نیز با هدف پرداختن به تجربه جمعی اتصال به اینترنت شروع شد و در ادامه به فضاسازی احساساتی که به راحتی ظاهر نمیشوند پرداخت. با درنظر گرفتن محدودیتهای درک مشترک از فضای مجازی، سعی کرد گرههای خطوطی که حرفها را به هم میرسانند را نمایان کند.
موضوعاتی که در ۱۱ مطلب این پرونده مورد بررسی قرار گرفت شامل مطالعات رسانه و تولید محتوا، اثر اینترنت در دنیای واقعی، بازنمایی هویت فردی، درگیریهای مواجهه با رسانههای اجتماعی، روشهای به اشتراکگذاری دانش، پدیدارشدن سانسور سایبری، تصویر آزادی، نظارت دولتها، سرمایهداری نظارتی، پلتفرمهای سرمایهداری، شکلگیری سیاستهای دادهکاوی و زیرساختهای دربرگیرنده اطلاعات بود.
همچنین بحثهای باقیمانده در حاشیه این پرونده درک حضور از راه دور، تقویت حافظه میان مدت به خاطر اثر رابطه کاربری، مسئولیتپذیری پلتفرمها در قبال حقوق جمعی و فردی، فضاهای گذرا و موقت اینترنت و در نهایت عدم وجود تاریخ مبارزه نژادی با پدید آمدن تکنولوژی است. در معرفی این پرونده، اینترنت مانند یک جام نامتناهی و دست نیافتنی به نظر میرسید اما در نهایت به آینه ذهن خود رسیدیم. فهمیدیم پلتفرمها میتوانند زمین بازی بین دولتها و ملتها باشند، اما در زمان وقوع بحرانها پرسش درباره مسئولیت تصمیمگیری بین دولت و مردم در گردش است.
شاید آینده اینترنت با زیرساختهای نامتمرکز بلاکچین رقم بخورد و راهکارهای دسترسی به منابع، عمومی و عمومیتر شوند. اما برای ما کاربرانِ لایههای آخر اینترنت در این سوی دنیا، فهم احساسات انسانی توسط ابزارهای تکنولوژی اهمیت اساسی ندارند، چرا که تکنولوژی احساسات را تشخیص نمیدهد بلکه آنها را بوجود میآورد. و دوباره گفتگو درباره آنچه که حاضر و غایب است با کلام و بعد سکوت در یک سیر منقطع دنبال میشود. در این مطلب آخر کمی بلندتر فکر میکنیم و میپرسیم صحبت از جنبش ضد جنگ سایبری اثری دارد؟
تکافتادگی فکریای که دامنگیر تکتک ما شده هم مانع جدی تولید فردی ماست و هم اکنون بیم آن میرود که به بحرانی فکری و معرفتی برای کل نسل ما بدل شود؛ بحرانی که خیزش سیاسی اخیر به شکل خلائی عمیق عیانش کرد.
بر اساس باور سازندگان و پردازندگان، تکنولوژی وقتی به تکامل میرسد که نامرئی شود. و در این بین ما همیشه از خود میپرسیم: تکنولوژی چگونه به فضاهای شخصی و عمومی راه پیدا کرد؟ پرونده اینترنت نامرئی نیز با هدف پرداختن به تجربه جمعی اتصال به اینترنت شروع شد و در ادامه به فضاسازی احساساتی که به راحتی ظاهر نمیشوند پرداخت. با درنظر گرفتن محدودیتهای درک مشترک از فضای مجازی، سعی کرد گرههای خطوطی که حرفها را به هم میرسانند را نمایان کند.
موضوعاتی که در ۱۱ مطلب این پرونده مورد بررسی قرار گرفت شامل مطالعات رسانه و تولید محتوا، اثر اینترنت در دنیای واقعی، بازنمایی هویت فردی، درگیریهای مواجهه با رسانههای اجتماعی، روشهای به اشتراکگذاری دانش، پدیدارشدن سانسور سایبری، تصویر آزادی، نظارت دولتها، سرمایهداری نظارتی، پلتفرمهای سرمایهداری، شکلگیری سیاستهای دادهکاوی و زیرساختهای دربرگیرنده اطلاعات بود.
همچنین بحثهای باقیمانده در حاشیه این پرونده درک حضور از راه دور، تقویت حافظه میان مدت به خاطر اثر رابطه کاربری، مسئولیتپذیری پلتفرمها در قبال حقوق جمعی و فردی، فضاهای گذرا و موقت اینترنت و در نهایت عدم وجود تاریخ مبارزه نژادی با پدید آمدن تکنولوژی است. در معرفی این پرونده، اینترنت مانند یک جام نامتناهی و دست نیافتنی به نظر میرسید اما در نهایت به آینه ذهن خود رسیدیم. فهمیدیم پلتفرمها میتوانند زمین بازی بین دولتها و ملتها باشند، اما در زمان وقوع بحرانها پرسش درباره مسئولیت تصمیمگیری بین دولت و مردم در گردش است.
شاید آینده اینترنت با زیرساختهای نامتمرکز بلاکچین رقم بخورد و راهکارهای دسترسی به منابع، عمومی و عمومیتر شوند. اما برای ما کاربرانِ لایههای آخر اینترنت در این سوی دنیا، فهم احساسات انسانی توسط ابزارهای تکنولوژی اهمیت اساسی ندارند، چرا که تکنولوژی احساسات را تشخیص نمیدهد بلکه آنها را بوجود میآورد. و دوباره گفتگو درباره آنچه که حاضر و غایب است با کلام و بعد سکوت در یک سیر منقطع دنبال میشود. در این مطلب آخر کمی بلندتر فکر میکنیم و میپرسیم صحبت از جنبش ضد جنگ سایبری اثری دارد؟
لازم خواهد بود.
بر این مبنا، هر جلسهی کارگاه به ارائهی برنامهی پژوهشی یکی از اعضاء، اعم از کتاب یا مقالهی در حال نگارش، رسالهی دانشگاهی …، اختصاص مییابد. پس از ارائه، به پرسش و پاسخ، نقد محتوای پژوهش ارائه شده و بحث گروهی حول آن خواهیم پرداخت.
در انتخاب موضوع، رویکرد و یا رشته محدودیتی در کار نیست و تنها معیار ما برای گزینش برنامههای پژوهشی جنبهی بدیع، شمولیت یا میانرشتگی و نسبت هر یک با کلیتی فرهنگی، سیاسی-اجتماعی، تاریخی و بلکه مابعدالطبیعی به نام »ایران کنونی« خواهد بود.
دستکم درابتدا، جلساتمان به شکل ماهانه و به مدت دو و نیم ساعت برگزار خواهند شد.
Microsoft Word – Chowra_Makaremi_27_nov_2023
بور از خطوط قرمز: مشاهدهی جنبش ١۴٠١ خارج از میدان
در پاییز سال ١۴٠١ من نیز مانند بخش بزرگی از بیش از ٨ میلیون ایرانی که خارج از کشور زندگی میکنند، درگیرِ وقایعی بودم که در ایران
میگذشت. از دریچهی صفحهی تلفن همراهم. از راه دور، رویدادها به شکل مجموعهای از صحنهها درمیآیند که یکی یکی از جلوی چشم
رد میشوند و ریتم و احساسشان را به ما تحمیل میکنند. از لابلای این تصویرها، صداها و تکهتکههای مبارزه، از این خیزش چه میتوان
فهمید؟ این قطعات از سطح دنیای اجتماعیای کمانه کردهاند که خارج از دسترس ماست. و پیچیدگی و عمقی متفاوت را طلب خواهند کرد
هرگاه که سکانسهایی از تاریخِ پس از انقلاب ایران، خیزشها و مبارزات دیگر، اشکال دیگر خشونت و تلاشهای شکستخورده برای تغییر را
تداعی کنند. من این تاریخ درازِ قدرت و مقاومت را هم به سبب تاریخچهی خانوادگیام میشناسم و هم از منظر انسانشناسی که دربارهی
این تاریخ تحقیق میکند. از ده سال پیش تا اکنون، به کند و کاو در ضد-آرشیوهایِ تاریخی مشغول هستم که با از بین بردن حافظههای
بدیل در ایران ساخته شده است. سال گذشته با اتکاء به روشها و دانشی که از تجربهی قومنگاری )Ethnography( )یا مردمنگاریِ(
خارج از میدانِ تاریخِ پس از انقلابِ ایران آموخته بودم کوشیدم تا جنبش زن، زندگی، آزادی را از راه دور مشاهده و مطالعه کنم. در این ارائه
پیش از پرداختن به خیزش و بررسی آن، سخنم را با توضیحی روششناختی دربارهی اعتبار، حدود و امکانات یک مشاهدهی تجربی از راه
دور آغاز خواهم کرد.
بدیهی است که به عنوان پژوهشگر کیفی بخواهیم تحقیقاتمان را در محل پیش ببریم. اما دست آخر پرسش تعیینکننده اینست: چه چیز
برنامههای پژوهشی را به جلو میراند: امکان دسترسی به دادهها یا آشکارسازیِ محدودههای خاکستری دانش؟ مادام که دسترسی به میدان
است که به دانش تجربی مشروعیت میبخشد و حدودش را تعیین میکند، حتی بیطرفترین پژوهشها هم به قدرت و به ویژه به توپوگرافی
)بی(کیفری آن وابسته خواهند ماند. اما چگونه میتوان بدون تحقیق میدانی دانش تجربی تولید کرد؟ من و همکارانم در پروژهی پژوهشِ
خارج از میدان١ )Off-site( از طریق بازاندیشی در مفهوم »مرز« در عصر جریانهای جهانی و اینترنت، در جستجوی راهحلی برای این
مسألهی روششناختی و معرفتی بودیم. مرزهای دانش، مرزهای جوامع سرکوبزده و مرزهای تعلقات و مشارکت سیاسی را که نظامهای
اقتدارگرا تعیین میکنند باید با توجه به سه امر بازنگری کرد: یک( تحرک در سطح جهانی و شیوهی تأثیرش بر رابطه میان درونهای بسته
و بیرونهای چندگانه، دو( گردش دادهها و امکان دسترسی به آنها از طریق اینترنت و رسانههای اجتماعی و سه( پدیدآمدن هنجارها و
پراتیکهای جهانیِ مقاومت )به ویژه در حوزهی امور حقوقی و قانونی ولی نه صرفاً محدود به آن(. این زمینهها و عوامل فرصتهای جدیدی
را پیش روی انواع گوناگون دانش تجربیِ خارج از میدان میگذارند.
در این ارائه، با تکیه بر روشهای مشاهده و تحلیلی که طیِ سالهای گذشته و در روند مردمنگاریِ خارج از میدانِ انقلاب ۵٧ بسط دادهام و به
کار بستهام، میکوشم به خیزش خودجوش ١۴٠١ عمقی ببخشم که لازمهی شناخت منشأهای چندگانهی آن و نیز درک تغییرِ جهت
بازگشتناپذیری است که نمایندهی آنست – فارغ از آنچه در آینده پیش آید. تلاش میکنم که این کار را با تأملی دربارهی حافظه، هویت و
سوژه شدن در سه سکانس مختلف صورت دهم: سوزاندن حجاب، هو کردن تیم ملی فوتبال و سالگرد ٢٢ بهمن در داخل و خارج از ایران.
شورا مکارمی